آخرین مطالب پيوندها
نويسندگان آینده سازان ایران آشنایی با موانع پیشرفت ایران اسلامی خیلی خوبه که آدم بتونه راست و دروغو از هم تشخیص بده. از اون بهتر اینه که بتونه وقتی داره با یه نفر حرف میزنه که اتفاقاً برای آدم مهمه، بفهمه که داره راست میگه یا دروغ. یا کجای حرفاش راسته و کجاش دروغ! روان شناسان برای این مسأله چندتا راهکار پیدا کردن. خیلی سخت نیست، البته باید حس ششمتون هم خوب باشه! یک بيشتر دروغگوها اگر احساس كنند مشتشان دارد باز ميشود، بحث را عوض ميكنند و اگر علاوه بر مهارت دروغگويي، سر سوزن ذوقي هم داشته باشند، براي اين كار از در شوخي و خنده وارد ميشوند. اگر هم شما خودتان زحمت عوض كردن بحث را بكشيد كه چه بهتر. آنها استقبال ميكنند. امتحان كنيد. وقتي طرف دارد روي موضع خودش اصرار ميكند كه: نه، من دارم راست مي گويم، تو اشتباه ميكني و... براي مدت كوتاهي، بدون اين كه تكليف بحث اصلي را معلوم كنيد، بهانهاي بتراشيد و خودتان بحث را عوض كنيد. اگر او همپاي شما بيايد و از اين تغيير استقبال كند، بدانيد كه احتمالا كفة ترازويش دارد به نفع دروغگويي سنگيني ميكند. دو بيشتر آدم ها موقع دروغگوييهاي چهره به چهره، از ارتباط چشمي فرار ميكنند. ملاكتان را بگيريد نيمي از مدت مكالمه. يعني اگر مدت زمان ارتباط چشمي او با شما كمتر از 50 درصد مدت زمان مكالمه بود، مشكوك شويد. اما گاهي ممكن است مثلا از بيست دقيقه مكالمه بين شما و طرف، او فقط دو سه دقيقه اش را دروغ بگويد و شما هم فقط به صحت و سقم حرفهاي او در همان دو سه دقيقه مشكوك باشيد. در چنين حالتي، بهتر است معيارتان اين باشد كه: آيا در همان دو سه دقيقة مشكوك، ارتباط چشمي داشت يا نه؟ دروغگوها معمولا اين ارتباط را در لحظة دروغگويي از دست ميدهند. آدم بايد دروغگوي قهاري باشد كه برّ و برّ توي چشم طرف مقابل نگاه كند و دروغ بگويد. بعضيها هستند. سه گاهي تغيير لحن يا تغيير تن صدا معيار خوبي است. بيشتر دروغگوها وقتي به بخش دروغين حرفهايشان ميرسند، لحنشان عوض ميشود، مِن و مِن ميكنند، سينه صاف ميكنند يا ميگردند دنبال كلماتي از اين دست: راستش، آخه، ميدوني؟، خب، ببين، چه جوري بگم؟ و... طبيعتا تبصرهاش هم اين است كه اين كلمات، تكيه كلام آن بنده خدا نباشند. چهار وقتي داريد به حرفهاي طرف مقابل گوش ميدهيد، به زبان بدن او دقت كنيد: بيش از حد با دستهايش بازي ميكند؟ تكان دادن پاهايش در حالت نشسته، افراطي است؟ دستش را مدام به سمت سر و صورت خود ميبرد و سرش يا پشت گوشش را مرتب ميخاراند؟ بيش از حد پلك ميزند؟ رنگش پريده يا سرخ شده يا... ؟ وقتي روبهروي هم بر روي يك ميز نشسته ايد و او دارد حرف ميزند، آيا به طور ناخودآگاه فاصلة بين شما و خودش را با كتاب و روزنامه و ساير چيزهاي روي ميز، پر ميكند؟ همة اين ها ميتواند سرنخ خوبي باشد براي اين كه حدس بزنيد او دارد دروغ ميگويد (مشروط بر اين كه رفتار غالب او را بشناسيد و مطمئن باشيد كه اينها جزو خصوصيات طبيعي او نيست، مثلا تيك عصبي ندارد يا خجالتي نيست يا مسأله خاصي موجب نگراني او نشده و...) شنيدهايد كه ميگويند دروغگو كم حافظه است؟ بعضي اوقات، همين نكته كار ميكند. اگر به حرفهاي يك دروغگو دقت كنيد، به زودي خواهيد ديد كه يك جاي كار ميلنگد. مثلا ضد و نقيض حرف ميزند يا حرفهاي قبلياش را از بيخ و بن انكار ميكند و... ضمنا بعضي دروغگوها حس طنزشان فوق العاده است و گه گاه از اين استعداد خدادادشان استفاده ميكنند تا تشنج فضا را (به ويژه در همين مواقع ضد و نقيض گويي و امثالهم) از بين ببرند و مسير بحث را به سمتي بكشانند كه دلشان ميخواهد. شش دروغگوها اگر حس كنند شما در راست و دروغ حرفهايشان ترديد داريد، خيلي سريع و خيلي شديد ميروند توي لاك دفاعي؛ آن قدر شديد كه ممكن است ديگر با شما حرف نزنند و ديگر به هيچ سؤالتان جواب ندهند و اصلا خودتان را هم متهم كنند به دروغگويي. تبصره اش هم طبيعتا اين است كه واقعا خودتان دروغگو نباشيد، لااقل در آن قضية مورد بحثتان. بيشتر دروغگوها در همان لحظاتي كه ارتباط چشميشان را با شما قطع ميكنند، معمولا حركات اضافي خاصي انجام ميدهند؛ حركاتي نظير خاراندن سر با يك انگشت، خاراندن پشت گوش به همين ترتيب و... گاهي هم دستشان را به سمت صورتشان ميبرند و گونهشان را لمس ميكنند و يا روي بيني شان دست ميكشند. به هر حال، آن چه ميتواند سرنخ خوبي باشد، حركت دادن دست به سمت سر و صورت يا گردن است (و نه مثلا به سمت قفسة سينه يا شكم) و باز هم تبصره اش اين است كه شخص، اين حركات را در حالت طبيعي و به صورت دائمي انجام ندهد. هشت در حالت طبيعي، بين حرفي كه ميزنيم و حالتي كه در چهرهمان ايجاد ميشود، تناسبي وجود دارد و بر شكل گيري اين تناسب نيز زمان بندي خاصي حاكم است. در اغلب دروغگوها اما اين زمان بندي، مختل است. تغيير حالتهاي هيجاني كه در چهرة فرد دروغگو ايجاد ميشود، معمولا ديرتر از زمان معمول بروز ميكند، بيشتر از حد معمول طول ميكشد و به يكباره ناپديد ميشود، نه آرام آرام. در بيشتر موارد، زمان بندي طبيعي بين بيان عبارت دروغ و تغيير حالت چهره (متناسب با آن عبارت) وجود ندارد. مثلا فرد دارد هديهاي را از شما ميگيرد و ميگويد: واقعا خوشحالم كردي، من نميدانم چطور از تو تشكر كنم. اما هنوز هيچ تغيير چهرهاي به وجود نيامده و موقعي كه كادو باز ميشود، تازه خنده به چهرهاش ميآيد (و البته خندة طبيعي را بايد بتوانيد از خندة ساختگي تشخيص بدهيد). دروغگوها گاهي در ابراز احساساتشان دروغ ميگويند. مثلا ميخندند اما خنده شان ساختگي است، گريه ميكنند اما گريهشان واقعي نيست و خودشان را غمگين نشان ميدهند اما غمي در دل ندارند. در تغيير چهرههاي ساختگي، معمولا فقط عضلات اطراف دهان تكان ميخورند اما در تغيير چهرة طبيعي (ناشي از يك حس دروني) ساير اجزاي صورت نيز درگير ميشوند. مثلا در يك خندة طبيعي، تمام صورت با خنده درگير ميشود: گونه ها، چانه و لب ها حركت ميكنند، عضلات پيشاني جمع ميشود و حتي زير چشم ها چين ميافتد كه اين مورد اخير تقريبا در هيچ خندة ساختگي ديده نميشود. ده بازجوها معتقدند بيشتر آنهايي كه دروغ ميگويند، براي پاسخ گفتن به سؤالات شما از كلمات خودتان استفاده ميكنند، نه از كلمات خودشان. مثلا اگر از او بپرسيد: تو ديشب آن جا بودي؟ او به يك نه رضايت نميدهد. ترجيح ميدهد با حالتي حق به جانب، سؤال شما را به خودتان برگرداند: من آن جا بودم؟ يا اين كه يك جواب مفصل و البته با استفاده از كلمات خودتان: نه، من ديشب آن جا نبودم. كي گفته من آن جا بودم؟ آن ها بيشترشان استفاده از زبان تلويحي و غير مستقيم را به استفاده از عبارات صريح و مستقيم ترجيح ميدهند. مثلا به جاي اين كه قاطعانه بگويند بله يا خير ، ترجيح ميدهند بگويند: من قبلا هم به اين سؤال تو جواب داده ام يا مگر قبلا به اين سؤالت جواب نداده ام؟ یازده شايد باورتان نشود، اما بعضيها وقتي ميخواهند دروغ بگويند نوع گفتارشان عوض ميشود. مثلا طرف تا همين چند لحظة پيش، داشته شما را مفرد خطاب ميكرده و خودماني حرف ميزده اما ناگهان لحنش احترام آميز ميشود و جمع، خطابتان ميكند كه: بنده قبلا هم به شما گفته بودم كه اهل اين كارها نيستم. نگفته بودم؟ دوازده دروغگوهاي حرفهاي معمولا زياد حرف ميزنند و به ذكر جزئيات بياهميت ميپردازند تا رد يك دروغ بزرگ و مهم را در لابه لاي حرفهاي ريز و بياهميت گم كنند. روان شناسان معتقدند بيشتر دروغگوها از سكوت يا وقفههايي كه در خلال يك گفت وگو پيش ميآيد، خوششان نميآيد و به همين خاطر، اغلبشان سعي ميكنند اين خلاها را با كلمات شتاب زده شان به سرعت پر كنند. چشم ها به صدا درمي آيند مطالعة حركات ريز چشمها خيلي چيزها را نشان ميدهد، از جمله اين كه كمكمان ميكند ميزان احتمال راست و دروغِ حرفهاي يك شخص را حدس بزنيم. اين حرف را اولين بار ريچارد بندلر به زباني علمي و مدون عنوان كرد. او معتقد بود كه با تقسيم بندي حركات ريز چشم ها و احتمالات رفتاري خاصي كه براي هر حركت چشمي وجود دارد، ميتوانيم با ضريب اطمينان بالايي حدس بزنيم حرفهايي كه ميشنويم، راست است يا دروغ. نظرات شما عزیزان: جمعه 22 دی 1391برچسب:, :: 22:37 :: نويسنده : مهدی
![]() ![]() |